به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی آذربایجان شرقی به نقل از خبرگزاری فارس، ساعت 10 و نیم صبح روز پنجشنبه است. به همراه بانویی (فاطمه وحدانی) راهی جاده میشوم که دلش به عشق بچههای روستا میتپد. مقصد حرکتمان روستای «کرگان قدیم» از توابع شهرستان بستانآباد است. در این روستا بچههایی چشم انتظار این بانوی پاک سرشت هستند که برایشان آگاهی هدیه میبرد. آگاهی با طعم کتاب.

لبخندی از جنس روشنی و دانایی
از تبریز که بیرون می رویم سوز و سرمای جاده بیشتر خودنمایی میکند. 45 دقیقه بعد در روستای «کرگان قدیم» هستیم. برف پاییزی زودتر از ما خودش را به روستا رسانده. سرما باعث شده است بچهها در پایگاه مقاومت بسیج روستا چشم انتظار دیدن بانوی کتابداری باشند که سختیها را بر خود هموار کرده و به عشق آن ها به دیدنشان میرود و با کولهباری از کتاب برایشان لبخندی از جنس روشنی و دانایی بر صورتشان نقش می بندد.
مسئول پایگاه مقاومت روستا به استقبالمان آمده و از اشتیاق بچهها برای گرفتن کتاب حرف میزند. وارد که میشویم صدای جیغ و داد و کف و سوت بچههای روستا که بیشترشان دانشآموز مقطع دبستان و پیشدبستانی هستند، بلند میشود. خوشحالی آن ها برای گرفتن کتاب و هدیههایی که بانوی کتابدار تبریزی برایشان آورده، وصف شدنی نیست.
جعبههای کتاب روی میز چیده میشود و خانم وحدانی به حال و احوالپرسی با بچههای خوشحال روستا میپردازد. از آن ها درباره آخرین کتابی که خواندهاند، از نقاشیهایی که کشیدهاند و درسهایی که در مدرسه میخوانند میپرسد، هر کدام از آن ها در همهمهای که ایجاد شده به سوالات او جواب میدهند.
فاطمه احمدی، یکی از دختران دانشآموزانی است که کتاب «تولد و رشد حیوانات در پناه» را معرفی کرده و حدیث عهدنو کتاب «داستان یک دوستی» را برای همه تعریف میکند. یگانه دیندوست هم دلنوشتهای در دست دارد که آن را به خانم مهربان و باصفایی که باعث آشتی آن ها با کتاب شده، تقدیم میکند.

زنگ کتاب داریم
بانوی کتابدار نفسی تازه کرده و میپرسد «الان زنگ چی داریم؟» و صدای پرهیجان بچههای روستا بلند میشود «زنگ کتاب داریم».
فاطمه وحدانی، کتاب «زندگی مثل باد است» را برای خواندن انتخاب میکند. ابتدا به معرفی کتاب پرداخته و در مورد شناسنامه کتاب، نویسنده، تعداد صفحات، سال انتشار، موضوع کتاب و حتی طرح روی جلد کتاب صحبت میکند.
چند دقیقهای که کتاب خوانده میشود، سکوتی همراه با اشتیاق فضا را دربر میگیرد. بانوی کتابدار بهصورت عملی آداب کتاب خواندن را نشان میدهد و سپس از آن ها میخواهد چند سطری از کتاب را بخوانند. حالا اشتیاق خواندن کتاب در آن ها تقویت شده و میخواهند در مورد کتابهای گوناگون با یکدیگر صحبت کنند.
بعد از خواندن کتاب نوبت به اهدای جوایز فرهنگی میرسد. بچههای روستا که در جلسه قبلی کتابهای امانت گرفته خود را بهخوبی خوانده و نقاشی کشیده بودند، هدیه میگیرند. البته این هدیهها تنها برای کتابخوانان برتر پایگاه نیست. تمامی آن ها از این هدیهها سهم دارند و خانم وحدانی شروع به اهدای جایزه میکند. کتاب، لوازمالتحریر و بازیهای فکری از جمله هدایایی است که در بین آن ها تقسیم میشود.

کتاب ما را مخترع و دانشمند میکند
جیغ و داد و هورای مجدد فضا را پر میکند. حالا شلوغکاری آن ها نیز گل کرده و بهراحتی آرام نمیشوند. تک تک آن ها با صدای بلند حرف میزنند و خواستههایشان را با خانم وحدانی مطرح میکنند.
ابوالفضل، یکی از پسران روستا است که با خوشحالی خاصی که در چهرهاش موج میزند، میگوید: کتاب خواندن علم و دانش ما را زیاد میکند. با کتاب خواندن میتوانیم مخترع و دانشمند شویم.
وقتی از ابوالفضل در مورد آرزویش پرسیدم، گفت: دوست دارم آقا امام زمان (عج) هر چه زودتر ظهور کند. دوست دارم روستای ما یک کتابخانه داشته باشد، مثل بچههای شهر ما نیز به کتابخانه رفته و در آنجا کتاب بخوانیم. فردی باشد که از کتاب برایمان حرف بزند.
آرزو، یکی دیگر از دانشآموزان این روستا است که در مورد آیندهاش میگوید: دوست دارم در آینده یک زن کارآفرین شوم و برای رسیدن به این جایگاه باید درس بخوانم، مطالعه کنم و اطلاعات زیادی داشته باشم.
بچههای روستا دلشان با کتاب است و از اینکه کتابخانهای در این روستا وجود ندارد، دلگیر هستند. دلنوشتههایشان بوی کتاب میدهد و اینکه آن ها چه فرقی با بچههای شهری دارند که باید از امکانات اولیه محروم باشند.

به فرزندان خود کتاب هدیه دهید
بعد از صحبتهای دانشآموزان حالا خانم وحدانی روی سخنش را متوجه مادران کرد و گفت: شما مادران تا میتوانید برای فرزندان خود کتاب بگیرید و برایشان کتاب بخوانید. قدرت بیان و سخنوری آن ها را تقویت کنید. در دیدارهای دوستانه، دید و بازدید، اقوام و فامیل با همدیگر کتاب بخوانید تا فرزندان شما را در حال مطالعه و کتابخوانی ببینند.
وی ادامه داد: کتابها دوستان ما هستند. هر چقدر ارتباط خوبی با کتاب داشته باشیم عزت نفس، آگاهی و سطح زندگی خود ما افزایش مییابد.
وحدانی امیدوار است روزی برسد که با حمایتهای خیران قفسههای کتاب و کتابخوانی را در این روستا افزایش دهیم و سالی چند بار برای بچههای روستا کتاب و هدیههای فرهنگی و هنری بیاوریم.

500 جلد کتاب اهدا شده است
با حمایتهای نهاد کتابخانههای عمومی کشور و ادارهکل کتابخانههای عمومی آذربایجانشرقی طی سالهای اخیر 500 جلد کتاب به دانشآموزان این روستا اهدا شده است. تعداد اعضای پایگاه مقاومت روستای کرگان قدیم که این کتابها را امانت گرفته و مطالعه میکنند 100 نفر است. کتابها شمارهگذاری شده و برچسب زده میشود تا امانت دادن و گرفتن کارها به سهولت و راحتی انجام پذیرد.

قلک پسانداز کتاب
در پایان جلسه دو ساعته کتابخوانی، خانم وحدانی با دوستان کوچک خود قول و قرار میگذارند. قول و قراری از جنس کتاب، به آن ها توصیه میکند یک قلک پسانداز کتاب داشته باشند و هر هفته بخشی از پولی که برای خریدن تنقلات صرف میکنند، در آن قلک پسانداز کرده و برای خودشان کتاب بخرند و بخوانند و به دیگران هم هدیه دهند.
حال خوش کتاب خواندن، دانشآموزان را سر حالتر کرده است و حالا ما از آن ها با این حال خوبشان خداحافظی میکنیم تا به دیدار دانشآموزان دیگری در روستای «نوجه ده سادات» برویم.
دوباره راه جاده را در پیش میگیریم. نیم ساعتی طول میکشد تا به روستای «نوجه ده سادات» بستانآباد برسیم. این روستا نیز کتابخانه ندارد و دیدار خانم وحدانی با بچههای روستا در پایگاه مقاومت بسیج روستا انجام میشود.
قرار است جلسه کتابخوانی ساعت 2 ظهر شروع شود و ما نیم ساعتی زودتر رسیدهایم. کتابها بهصورت دسته دسته و گلچین شده در قفسه کتاب جایگذاری میشود.
صحبتهای اولیه با مسئول پایگاه صورت میگیرد و حالا یک یک دانشآموزان روستا که اکثریت آن ها در مقطع دبیرستان هستند، از راه میرسند. جمع ما جمعتر میشود، حلقه کتابخوانی تشکیل شده و یک به یک به معرفی خود میپردازند.

آرزوی دختران روستا داشتن کتابخانه و سالن مطالعه است
دانش آموزان بعد از معرفی خود، کتابی که اخیرا مطالعه کردهاند را توضیح داده و از نحوه کتاب خواندن و مزیتهای کتاب میگویند. دانشآموزان این روستا نیز از نبودن کتابخانه و حتی سالن مطالعه دل خوشی ندارند. آن ها نیز میخواهند حداقل یک سالن مطالعه داشته باشند تا جایی برای کتاب گرفتن و خواندن برایشان مهیا شود.
خانم وحدانی با همه دانشآموزان روستا دوست است. آن ها را به خوبی میشناسد. از زمانی که دختر بچههای کوچکی بودند، آن ها را به خاطر میآورد، دخترانی که حالا برای خود خانمی شدهاند و البته اهل مطالعه.
دانشآموزان روستای «نوجه ده سادات» بیشتر دوستدار کتابهای علمی، کمک آموزشی، داستان و رمان هستند.
کتاب«دره گل سرخ» آخرین کتابی بود که زهرا خوانده است. او با اشتیاق تمام از آن کتاب میگوید و درسهایی که آموخته است. زهرا میگوید: دنیای جذاب کتابها ما را به دوردستها میبرد، با زندگی افرادی آشنا میشویم که آن ها را نمیشناختیم. با فرهنگها و آداب و رسوم شهرها و کشورهای مختلف آشنا میشویم. مباحث اجتماعی، دینی، علمی، گردشگری و خلاصه کلی مطالب خوب و مفید یاد میگیریم.

نشست کتابخوانی فعال
اعضای فعال و کتابخوان پایگاه مقاومت روستای «نوجه ده سادات» وقتی کتاب جذاب و خوبی را مطالعه میکنند با هماهنگی و مشورت با سایر دوستان نشست کتابخوانی برگزار می کنند تا همه مطالب خوب و مفید این کتاب را به سایر دوستان خود منتقل کنند.
دانشآموزان این روستا اطلاعات خوبی در مورد شناسنامه کتاب، موضوع، فهرستبندی، نویسنده، تعداد و نوبت چاپ کتاب دارند و داشتن این اطلاعات کار خانم وحدانی را در این زمینه راحتتر کرده است.
صحبتهای محتوایی و موضوعی خانم وحدانی با دانشآموزان مقطع دبیرستان بیشتر و بیشتر شده و کتابهای کمک آموزشی، بازیهای فکری و لوازمالتحریر بین آن ها توزیع میشود.
حالا صحبتهایشان از جنس درد ودلهای فرهنگی و نیازهای روستا است. خلأهای فرهنگی، محرومیتها و نبود امکانات کتاب و کتابخوانی آن ها را نیز ناراحت میکند. از اینکه سالن مطالعه و کتابخانهای ندارند، دلشان گرفته است و از خانم وحدانی میخواهند حرفها و صحبتهای آن ها را به مسئولان مربوطه و حتی خیران فرهنگی برسانند تا با همکاری و مشارکت دستهجمعی بتوانند از این نوع امکانات بهرهمند شوند.
بالاترین آرزوی دختران این روستا داشتن کتابخانهای است پر از کتاب که آگاهی و دانایی به آن ها هدیه کند و حالا خانم وحدانی که از خود بهعنوان «کتابدار سیار» نام میبرد، سفیر آرزوهای دختران روستا است تا آرزوهای آنان را به گوش مسئولان و خیران برساند تا با همدلی آن ها محلی برای خوانش کتاب ساخته شود.
جلسه دو ساعته کتابخوانی و حال خوش خواندن در روستای «نوجه ده سادات» نیز به پایان میرسد و ما آهنگ بازگشت سر میدهیم. به امید روزی که دانشآموزان روستایی نیز به آرزوی دلشان برسند.
نگاه مشتاقانه به کتاب
در مسیر بازگشت دوست دارم خانم فاطمه وحدانی از علاقهاش به طرح « کتاب خوانی و اهدای کتاب» به دانشآموزان روستایی بگوید و او با یادآوری خاطرات سالهای گذشته، گفت: در سال 92 از سوی نیروی مقاومت بسیج در پارک بستانآباد نمایشگاه کتاب برگزار شده بود. مسئولان پایگاه مقاومت روستای کرگان قدیم، حدود 40 دانشآموز برای بازدید از نمایشگاه کتاب آورده بودند. وقتی آن ها به محل نمایشگاه رسیدند، انگار گمشده خود را پیدا کردند. با شوق و اشتیاق کتابها را میدیدند، هیچوقت آن صحنه را فراموش نمیکنم. یکی از بچههای روستا پرسید که آیا این کتابها را میفروشند یا نه. آن ها توان خرید نداشتند ولی از دیدن این همه کتاب در یک جا خوشحال بودند. همان لحظه به مسئول پایگاه مقاومت بسیج روستا گفتم بعد از این من برای دانشآموزان روستای شما کتاب میآورم.
وی ادامه داد: از سال 92 تاکنون چند سری برای دانشآموزان کتاب هدیه آوردهام و آن ها با شور و اشتیاق پذیرایم بودند.
وحدانی، بزرگترین و والاترین هدف خود از اجرای طرح کتابخوانی را ترویج فرهنگ مطالعه و کتاب خواندن دانست و گفت: با مطالعه ارتقای سطح فکر، کیفیت زندگی و تعالی انسان میسر می شود.
وی از سال 80 فعالیت خود را در حوزه کتاب و کتابداری از کتابخانههای شهرستان بستانآباد آغاز کرده است و دطی سه سال گذشته کتابدار کتابخانه ولیعصر تبریز بوده است.
وحدانی با اشاره به اجرای طرحهای فرهنگی در حوزه کتاب و کتابخوانی، افزود: برگزاری نشست کتابخوانی در ایام مختلف سال، برگزاری مسابقات فرهنگی، اجرای طرح همیار کتاب، برگزاری نشست کتابخوانی در مدارس حاشیهای بستانآباد، تشکیل گروه کتابخوانی زنان خانهدار در بستانآباد، تبریز و... از جمله برنامههایی است که با حمایتهای صورت گرفته انجام دادهام.
قدردان همه شما هستم
وحدانی از علیرضا مختارپور، دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور به نیکی یاد کرد و ادامه داد: دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور بزرگترین حامی و پشتیبان من و سایر کتابداران است تا طرحهای فرهنگی کتابخوانی به نحو احسن اجرا شود. همچنین شهرام خدایی، مدیرکل کتابخانههای عمومی آذربایجانشرقی نیز حمایتهای بسیاری از اجرای طرح کتابخوانی در روستا دارند که به پاس تمام زحمتهایشان قدردان هستم.
فاطمه وحدانی در کنار حمایتهای مسئولان دلش به همراهی و همدلی همسرش گرم است که بیدریغ او را حمایت کرده و زمینه را برای فعالیتهای گسترده او در حوزه کتابداری و کتابخوانی فراهم میکند.